مثلا اگه داداش دومی نبود چقدر زندگی بهتر بود...
مادرِ من نه از شوهر شانس اورد نه از بچه با اینکه هیچ وقت تو زندگیش بد نبود اصلا بدی کردنو بلد نبود این زندگی حقش نیست انصافا حقش نیست
دویستو چهل و یک
چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت 14:20
پُره از عطرِ توئه کوچه به کوچه این حوالی:)
#طعم جنون_مسعود صابری
دویست و چهل
چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت 12:49
مثلا چطور آدمیزاد چند روز بدون آبو غذا یا چند دیقه بدون هوا و اکسیژن دووم نمیاره و میمیره منم انگار هر روز صبح بعد از بیدار شدن حموم نرم میمیرم
دویستو سی ونه
یکشنبه 23 مهر 1396 ساعت 13:01
من فکر میکنم بعد از کار تو معدن سخت ترین کار، تدریس تو مقاطع راهنمایی و دبیرستان "پسرونه"باشه:))طفلی مدیران این مدارس>____<
دویستو سی وهشت
پنج‌شنبه 20 مهر 1396 ساعت 11:43
آخر ماه تولد داریم...
ناخنام تا اون موقع همینطور بلند بمونن نشکنن دیگه مرسی اه:|
دویستو سی وهفت
دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت 12:40
چرا از کسی که بدت میاد باید همه جا و همه جا و همه جا ببینیش؟ پسره هیزه نخاله ی الاف-_-ببین پولداری واسه کیاست آخه..
نوه دایی بابا که فامیل محسوب نمیشه؟کفشمو در بیارم بزنم تو دهنش موردی نداره؟:))
دویستو سی و شش
یکشنبه 16 مهر 1396 ساعت 16:32
به کتابخانه میرویم و با چند عدد کتاب برمیگردیم و پاییز جانمان را با خواندن کتاب ،همراه با خوردن چای یا قهوه میگذرانیم حداقل این یه قسمت از زندگیمان لاکچری محسوب شود:))
دویستو سی و پنج
جمعه 14 مهر 1396 ساعت 22:56
من همونم که یه گاو پشت نیسان میبینه همزمان گاوه هم داره میگه "مااا" بعد من برمیگردم به بقیه میگم گوسفنده^_____^
دویستو سی و چهار
چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت 23:09
انقدر امروز هوا خوب بود که...
اگه میشد یکم بغلش میکردم دو تا ماچش هم میکردم و ازش میخواستم تا چند وقت همینجور هوای خوبی بمونه تا بیشتر کیف این هوا رو کنیم از بعدازظهرم نم بارون میزنه و دیگر هیچ:)
دویستو سی و سه
سه‌شنبه 11 مهر 1396 ساعت 14:02
من چه شب دیر بخوابم و صبح با صدای زنگ گوشی پاشم چه شب زود بخوابم و صبح بدون زنگ گوشی بیدار شم بازم تا بیست دیقه از رو تخت تکون نمیخورم و با خودم درگیرم:))
دویستو سی و دو
سه‌شنبه 11 مهر 1396 ساعت 13:58
هیشکی اندازه ی من موندنو باور نداشت
#ادامه میدمت از شادمهر جانِ عقیلی:)
دویستو سی و یک
یکشنبه 9 مهر 1396 ساعت 23:36
این روزا ،خصوصا تعطیلات تموم شد و دوباره برمی گردیم به روال عادی زندگی،چرا انقدر تعطیلات رو دورِ تند بود؟:)
دیست و سی
جمعه 7 مهر 1396 ساعت 23:01
بی صبرانه منتظرِ تعطیلات بودم^^
مزرعه ذرت رو هم من عاشقشم فقط حیف ذرت ها هنوز کوچیک بودن دلم نیومد بچینم:))بقیه دوستان هم تا تونستن منو حسابی خاکی و گلی کردن به تلافی اینکه چرا همشون سر تاپا خاکی شدن ولی من همونجور تمیز موندم:دی
دویستوبیست و نه
پنج‌شنبه 6 مهر 1396 ساعت 19:40
خب ما به توصیه پزشکا که میگن در طول روز زیاد آب بخورید گوش میدیم ولی کاش یه راه حلی هم واسه پس دادنِ بعدش میکردن ما هر دیقه دسشویی نریم-_-
دویستوبیست و هشت
چهارشنبه 5 مهر 1396 ساعت 13:00
خدایا طرفای ما هم تقویم پاییز رو نشون میده ها این گرما چی میگه این وسط:)) الان تو محرمی باید هوا سرد باشه این چایی زعفرونیا با شیرکاکائوهایی که میدن همچین بچسبه به آدم^_^
دویستوبیست و هفت
یکشنبه 2 مهر 1396 ساعت 13:41
وقتی داری از کنار یه کامیون روشن ولی بی حرکت رد میشی رانندش الکی گاز میده تا با دودش اذیتت کنه و با یه لبخند گشاد..خرسند از کارش از تو ماشین نگات میکنه اگه عوضی نیست پس چیه؟
دویستوبیست و شش
شنبه 1 مهر 1396 ساعت 06:44
کم معتادِ خریدِ پاییزه بودم سِت کتونی و کوله هم اضافه شده:)) دلم میخواد انبوهی از سِت کتونی و کوله داشته باشم*_*
جا داره در این شروع فصل آهنگ"پاییز"از شادمهر عزیز رو یاآوری کنم..
